چگونه من به خود ارضايي معتاد شدم ؟ ( حتما بخونيد . ممكنه مشكل شما هم اينطوري باشه )
سلام . در اين پست بهتون ميگم مهم ترين عامل معتادي به خود ارضايي چبه ! من خودم همين طوري معتاد شدم . خوب بريم سر داستانمون :
من در حال حاظر ۱۱ سالمه . اون موقع ۱۰ سالم بود . يك دختر ساده و شاد و شنگول بودم ! تو دبستان بعضي اوقات پچ پچ دخترا رو نگاه ميكردم اما نفهميدم اونا چي ميگن . اون موقع در مورد خود ارضايي چيزي نميدونستم ! تا اينكه يك روز با دختري بنام فرناز دوست شدم . اونم ۱۰ ساله بود. چند بار اونو ديده بودم كه داره همون طوري با دختراي ديگه پچ پچ ميكنه و بهش مشكوك بودم اما بعد از چند ماه باهاش دوست صميمي شدم و حتي از خواهرم هم بيشتر دوستش داشتم . تا اينكه يك روز كه تو زنگ تفريح كنار هم رو نيمكت نشسته بوديم در گوشم گفت : تو ميدوني اون دخترا در مورد چي پچ پچ ميكنن ؟
با كنجكاوي گفتم : نه . تو ميدوني ؟
من خيلي دوست داشتم در موردش بدونم و از فرناز پرسيدم اونم در مورد خود ارضايي همه چيز رو بهم گفت ! منم خيلي خوشم اومده بود و بهش گوش ميدادم . اما در مورد عوارضش چيزي بهم نگفت ! اخرش گفت : نميدوني چه لذتي داره !پيشنهاد ميدم يك باز امتحان كني !
با خودم گفتم : فكر بدي هم نيستا !
بعد از مدرسه رفتم خونه . من يك خواهر داشتم كه ازدواج كرده بود . بابام تا شب سركار بود و مامانم هم تا بعد از ظهر . پس تا بعد از ظهر تنها بودم . تصميم گرفتم اين كار رو بكنم . اون موقع منه احمق نميدونستم اين كار چه ضرري برام داره اما به خاطر حرف فرناز كه گفت نميدوني چه لذتي داره ميخواستم بكنم . فرناز بهم گفته بود چجوري اين كار رو بكنم . رفتم تو حموم . لحظه ي اخر يك ندا بهم گفت : اينكارو نكن ! اما كو گوش شنوا ؟ نميخواستم از جلو اين كار رو بكنم ( به خاطر بكارت و اينا ) پس تصميم گرفتم فقط از پشت انجامش بدم . فرناز گفته بود اولش درد داره اما بعدش خيلي لذت داره ! تو حموم يك شلنگ داشتيم كه قديمي بود و همون طوري اونجا افتاده بود . سرش جوري بود كه اب با فشار خيلييييييييي زياد مي اومد . اونو به شير حموم زدم و شلنگ رو سر مقعدم گذاشتم و سعي كردم فشارش بدم داخل اما نميشد ! پهن بود . با هزار زور و زحمت اينكارو رو انجام دادم كه حدود ۴۰ سانت رفت تو شكممم ! از درد جيغ ميزدم و گريه ميكردم . اين كجاش لذت داره ؟ بعد از چند دقيقه از دردش كمي افتاد اما بازم درد داشتم و بين پاهام ميسوخت . خلاصه شير اب رو باز كردم كه يم دفعه اب با فشار زياد زد داخل شكمم ! اول خيليييييييييييي يعني خيلي زياد درد گرفت . اصلا داشتم ميميردم اما چند ثانيه بعد ....
خيلي لذت داشت . خيلي ! اما اين چند دقيقه لذت برام شد يك عمر عذاب . همون طور كه شلنگ پشتم بود خودمو تكون ميدادم تا بيشتر لذت ببرم اما يكدفعه شلنگ اومد كمي پايين تر ( به خاطر تكونام ! ) و بعد صداي پاره شدن چيزي مثل كاغذ اومد . دردم گرفت . سوزش داشتم . چند لحظه بعد قطره هاي خون از روي زمين سر خوردن ! واي ! بكارتم پاره شده بود ! اشكي از رو صورتم سر خورد . سريعا خودم رو جمع و جور كردم اما هنوزم پام ميسوخت و خيليييييييييي درد داشتم و جيغ ميزدم . من ديگه دختر نيستم ! خودمو شستم و لباسامو پوشيدم . تا بعد از ظهر مامانم اومد . همون موقع كه اومد همه چيزو بهش گفتم . اوم چند تا سيلي بهم زد و بعد گفت : بايد پردمو بدوزه ! ( مامانم دكتر زنان و زايمان بود و چيزايي از اين ميتونست و بلد بود ) خلاصه با كلي درد دوخت و دوباره شدم همون دختر قبلي ! اما مامانم ديگه نميذاشت تنها برم تو حموم و خودش مي اومد . برام پرستار گرفت تا وقتي خودش نبود اون نذاره كاري كنم . چند با گريه خواستم دوباره اينكارو بكنم ( چون اعتياد داشتم هنوز ) اما پرستار نميذاشت . بعد از يك مدت با كمك پدر و مادرم و پرسشتار تونستم تركش كنم . رابطمو با فرناز بهم زدم .
اميدوارم درس عبرتي شده باشه براي كسايي كه ميخوان اينكارو شروع كنن يا شروع كردن . پس تا به سرنوشت من دچار نشديد تركش كنيد !
نميدوني اين كار چه لذتي داره .
برچسب ها : ,